۱۳۸۱ شهریور ۲۲, جمعه

دو هزار كيلومترراه رو با اين وضع جاده ها، شوفرهاي معتاد،
شاگرد شوفرهاي لات وبي تربيت صندلي هاي درب وداغون،
كمبود بليط،رستوران ها ودستشويي هاي بين راه،
نگه داشتن هاي حريصانه براي سوار كردن مسافر روي بوفه
و هزار بدبختي ديگه،بايد تحمل كني تا خير سرت انتخاب واحد
كرده باشي ،كه چه غلطي بكني ،كه خير سرت درس بخوني.
درس كه عمراً ،مثلاً مدركشو بگيري البته اگه توي اين رفت وآمدها
تصادف نكني و زرتت قمصور نشه.
ادعا ميكنند پيشرفت كرديم ،پابه پاي علم روز داريم زه ميزنيم،
تو هر مستراحي كامپيوتر گذاشتيم ،آفتابه هامون هم ديجيتاله
« ديجيتالمون كجا بود».مي گم خانم عزيز،خوبه كه جلوي هر
كدومتون يه كامپيوتر هست،تلفن هم كه دارين،فكس هم كه
اون گوشه گذاشته،نمي شد بوسيله يكي از همين دست خرها
ما انتخاب واحد كنيم كه مجبور نشيم اين همه خفت روتحمل
كنيم و دوروز هم از كار نيفتيم،زر فرمودن:حالا كو تا ما مثل خارجي ها
با ايميل كار كنيم.فقط ميگي خارجي ها چه گ...ي با كامپيوتر در اين
زمينه مي خورن كه ما نمي تونيم بخوريم.
سي هزار تومن هزينه ام شده ،دو روز ازكار افتادم،خستگي و
اعصاب خوردي هم روش ،اتوبوس نزديك بود تصادف هم بكنه
تا مابريم همون 4 تا واحدي رو كه ارائه شده برداريم وزير برگه رو
امضاء كنيم كه مورد قبول باشه.
اونوقت ميگن چرا ما بدبختيم،چرا عقب مونده ايم،
ما روعقب نگه داشته،كردن!(چي گفتم)
چس مثقال عقل هم خوب چيزيه به خدا

هیچ نظری موجود نیست: