۱۳۸۱ خرداد ۶, دوشنبه

يک واگن قطار قديمی در ايستگا هی کهنه ومتروک در بندر گز- سا ل77
روبروی هر صندلی یک پيشدستی فلزی است که طرف داخل اين پيشدستی ها ، پراست از يا دداشت های مسا فران در بين راه
برخی از اين يا دداشت ها:
"زندگی بدون عشق ما نند شلوار بدون کش است"
"زهره جا ن ،اگر چشما ن من دريا ست تويی فا نوس شبها يش"
"من که توی اين صندلی نشسته ام مهرداد مينا وند هستم"
"دوستت دارم قطارقطار واگن واگن"
"غروب عا شقا ن رنگش طلاييست اگرچه آخرش رنج وجداييست"
"تا خون در رگ من است shجون در قلب من است"
"بياييد مرا پيدا کنيد(آدرس وتلفن)"
"گل سرخ وسفيدوارغوانی فراموشم مکن تا ميتوانی(بياد آن شب ای عشق من اعظم جون)"
"درجوانی پا ک بودن مشکل است مشکل ما دختران خوشگل است"
"سر پل صراط منتظرت می مونم آيداجون"
"زندگی زيبا ست ومن آنقدر از زندگی ام سيرم که می خواهم روز مرگم راجشن بگيرم"
"محمدومهری دو يار جدا نشدنی"
"سالار غم داريوش"
"کس نخا رد پشت من جزناخن انگشت من (ناز دخترها را نکشيد)"
(زير همين مطلب ديگری نوشته بود): "بنا زم به نازکسی که ننا زد به ناز خويش ما رابه ناز ناز فروشا ن نيا ز نيست"
من مردی هستم که زنم فوت کرده ،لطفا مرا پيداکنيدونجات بدهيد.تنهای تنها هستم(آدرس وتلفن)"
"بنام ديوانه عشق"
با هر کس غرض داريد شما ره اش را اینجا بنويسيد"
(زير همين مطلب ):"پسر جا ن دنيا 2 روزاست ، با کسی غرض نداشته با ش"
"آخر از عشق تو سا کن در کليسا می شوم می کشم دست از مسلما نی مسيحی می شوم"
"عزيزم موقع غذا خوردن به فکرت هستم"
...
تعداد بسيا ر زيادی اسم وآدرس و نوشته های "غيربهداشتی"در زمينه های مختلف( خصوصا سيا ست وبرخورد نزديک از نوع سوم؟!!!)بود که اين قلم از نوشتن آنها حيا می کند

هیچ نظری موجود نیست: