۱۳۸۱ اردیبهشت ۸, یکشنبه

بهش گفتم: رضا جا ن نه برات اکا نت ميخرم نه ميخوام بهم لينک بدی! خودم بيل که به کمرم نخورده. وب لاگ ما هم خدايی خواهد داشت. يه روز ما هم خواننده پيدا ميکنيم. يکی ای ميل ميزنه ، يکی بهمون لينک ميده ، سرمون شلوغ ميشه .. دنيا که قرار نيست همينجوری بمونه! .. تا وليعصرم با هم پياده اومديم. هی غر زد که پس اين ماشينای خطی آريا شهر کجا واي ميستن؟!
بنظرم تقارن خوبی اومد. اقامت دوباره ام در تهران (به قصد خير سرم ادامه تحصيل!) با وبلاگ دار شدنم. سر راه مسيرو کج کردم انداختم تو پارک لاله. ميخواستم ببينم با دو سال پيش چه فرقی کرده. آدماش که بنظرم فرقی نکرده بودن. همون پيرمردها ، همون شطرنج بازا، همون واليباليستا .. و همون دختر و پسرای جفتی پای درختا و روی نيمکت ها .. و همان سر در گوش کردنها و قول و غزل گفتنها .. مثل هميشه.
مثل هميشه صدای قرقر ماشين چمن زنی و بوی علفهای سربريده، موسيقی متن و عطر اين چشم اندازها بود. چشمتان روز بد نبيند. به ياد گذشنه ها آهی کشيدم که مسلمان نشنود کافر نبيند! کنار استخر وسط پارک هم يک کانتينر گذاشته بودند که تابلوی نيروی انتظامی داشت. احتمالا" برای جلوگيری از کارهای بی ناموسی! (اين ناموس هم کلمهء جالبي ست! اگر کسی ميتواند لطفا" بگويد ريشه اش کجاست و از کجا آمده؟! .. ما که سوات موات نخونديم!)
البته فکر کنم برای اولين وبلاگ اختصاصی کافی باشه ، آخه ما قبلا" مستاجر سيزيف بوديم. الان هم حرص نزنم بهتره! مال خودمه ديگه فرار که نميکنه! فقط يک خواهش دارم، از اين به بعد وبلاگ منو بخونين بهم لينک بدين ، ای ميل بزنين و هر روز نظر بدين! .. هم ثواب داره، هم يک عمل انسانی در جهت ارتقاء جايگاه بشريت در کره ارض انجام داده ايد و هم نشان داده ايد که روشنفکر هستيد و به جامعهء چند صدايی و چند وبلاگی معتقديد! .. ديگه بيشتر از اين مزاحم نميشم. سايه تون کم نشه!

هیچ نظری موجود نیست: