۱۳۸۲ اردیبهشت ۸, دوشنبه

سيزيف جان ،هرکاري بکني از خوردن حسرت ناگزيري...
همينه ديگه ،تا بياي جا بيفتي کلي حسرت خوردي رفته...
مشکل آدمايي مثل من وتو اينه که «رو » بازي مي کنيم..
در حاليکه اين چيزا (مثل دوست داشتن وعشق و دل وقلوه و سيرابي شيردون!!)ظاهراً يه جور بازيه،يه جور بازي با هزارتا کلک ،اسم اين هزارتا کلک، ظرافت هاي رفتاري ونکات دلبري وروانشناختي وپلتيک هاي عاطفي نيست ،بلکه خودخود کلکه. توي اين بازي اولش بايد يه ماسک گنده بزني بعدش کلي تياتر بلد بشي بعدش کلي خودت نباشي بعدش يادت نره که همش بازيه بعدش هيچي رو سعي نکني باور کني بعدش بايد خودتو بسپري به دست بازي تا هر جا دلش خواست ببره بعدشم هر جا برد قُر نزني...مي دونم حس بديه با آدم طوري رفتار بشه که انگار براي رفع کوتي خوبه...
مشکل آدمايي مثل من وتو اينه که بعضي وقتا خيلي دنيا رو ،خودمون رو،عواطفمون رو جدي مي گيريم...همون بحث غايتِ چيزها که اون دفعه با هم مي کرديم ..که من و تو هنوز سنتي هستيم وبراي هر چيزي صورت کامل وغايي در نظر داريم ومي خواهيم به سمتش حرکت کنيم در حاليکه اينطور نيست وتا حدودي همه چيز مساوي با هيچ است وفقط لذت است که اصالت دارد وآن هم لذتي که بايستي تا مي توان دزديد نه اين که به دست آورد...به مناسبات اطرافت نگاه کن .از اقتصاد وسياست بگير تا زناشويي وعشق ،همه اش شده است دروغ...تو هم عدل درست جايي که بايد خودت نمي بودي ونقش بازي مي کردي تا يه لذت آني رو در ببري، مثل اين عبدالله ها!!!کرور کرور صداقت ريختي رو دايره...بله داداش ،ما هم ازاين حسرت ها زياد تو پاچمون رفته...غصه نخور مثل من وتو هنوز عبدالله !!زياده \

هیچ نظری موجود نیست: