۱۳۸۱ شهریور ۱۸, دوشنبه

حضور تو آوار مي شود ناگاه
در ظلمتِ بي چراغِ تنهايي و ترس
در غفلتِ كوچه هاي بن بستِ فرار
در خواب حتي
حضور تو
آوار مي شود
...
در گمشدگي ميانِ سيلِ سردرگمِ شهر
در گريز
(از خيال ناگزير)
آوار مي شود
...
چون برف كه بر شاخه ي عريانِ درخت
يا باد كه بر شكوفه در جشن بهار
آوار مي شود
...
حضور تو ناگاه
در خلوتِ گريه واشك وكتاب
در آينه
تكرار مي شود
..
حضور تو
ناگاه
آوار مي شود

هیچ نظری موجود نیست: