۱۳۸۲ آبان ۱۴, چهارشنبه

باران
....
باران که ببارد
دستی ابرهارامی تاراند
دلواپسی می رود
کودکی ام زیر باران خیس می شود
.....
.....
باران که ببارد
ناودانها شاعر می شوند
روی شیروانی همسایه ضرب می گیرند
جوی می رقصد
.....
....
باران
باران که ببارد
کسی روی آسفالت پولک می ریزد
دوچرخه زودتربه خانه اش می رسد
دستفروش تعطیل می کند
.....
.....
باران که ببارد
باراني خوشبخت تر است
لباسهای روی بند دوبار شسته می شوند
گلدانها هم دوبار آب می خورند
....
....
باران که ببارد
سقف خانه ماهی درحوض چکه می کند
پنجره عرق می ریزد
اتاق نفس می کشد
...
باران...
باران...
باران که ببارد حال خوش تر است
...
...

هیچ نظری موجود نیست: