۱۳۸۳ فروردین ۱۲, چهارشنبه

تازه ازخواب بيدار شده بود وتنش از گرماي بستر هنوز گرم
پريشاني خواب در موهايش وخماري صبحدم در نگاهش
خيلي آرام ولوس سلام كرد وخودش را در آغوشم انداخت
....

زيبايي صبح صدبرابرشد
و دلم هزار بار گرمتر

هیچ نظری موجود نیست: