«ای سادگی مقدس»
زمانی که جان هاوس ، مسيحی نوانديش را به چوبه آدمسوزی بسته بودند، يک روستايی پيش آمد و توده ای هيزم به خرمن چوبها افزود. آنگاه جان هاوس لبخندی زد و به او گفت: ای سادگی مقدس!
فراسوی نيک وبد - نيچه
دقت کردين توی مملکت ما چقدر از اين سادگيهای مقدس هست؟ هم خوبن هم بد. هيچ کاريشون نميشه کرد. نه ميشه ردشون کرد بخاطر خلوصشون. نه ميشه قبولشون کرد بخاطر تصلبشون .. واقعا" «کاريش نميشه کرد»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر